می دانی ... مدت هاست و حتی سال ها, که دنبال جواب یک سوال, تحقیر شدم ... ناروا شنیدم ... مورد قهر و غضب واقع شدم ... و چه تلخ ... سوال این بود, در حال حاضر باید چکاری انجام دهم؟ چقدر ساده, نه؟ اما حالا می دانم که تشخیص همین وظیفه, خیلی سخت است. چه بسا, بعد از تشخیص, تا ده سال استمرار, بعد از آن متوجه شوم که وظیفه نبوده و وظیفه چیز دیگریست. در تمام محاسباتم, هیچ قطع به یقینی را نباید لحاظ کنم. اما مگر یک ذهن ساده و کم سواد, می تواند که فراموش نکند؟! ...